از نخستین های آن مانند سری «نابودگر» و «آرنولد شوارتزنگر» معروف تا فیلم «من روبات هستم» و «اکس-ماشینا». همه این موارد سبب شده تا در ذهن بسیاری از مردم جهان روزی میآید که همه انسانها توسط ماشین بزرگی به اسم روباتها و هوش مصنوعی خورده شوند، در صورتی که نه هوش مصنوعی به شکل روبات خودش را نشان میدهد و نه روزی که هوش مصنوعی دنیای اطراف ما را در بر بگیرد در آینده است! همین امروز، به محض استفاده از تلفنهمراه یا لپتاپ در محاصره هوش مصنوعی هستید. این هوشِ عجیب و غریب که بیشتر از همه چیز در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک استفاده میشود، بهانهای شده تا مستندی به نام «معضل اجتماعی» ساخته شود.
«معضل اجتماعی» در مورد چیست؟
معضل اجتماعی (the social dilemma) مستندی است ساخته سرویس نتفلکیس. مهندسین، برنامهنویسان و مدیران سابق شرکتهای بزرگ فناوری مثل مدیر سابق پینترست یا برنامهنویسان گوگل و فیسبوک دور هم جمع شدهاند تا از مشکلات برنامههایی که ساختهاند، صحبت کنند. نفر اول این ماجرا هم شخصی است به نام «تریستان هریس». رفتارشناس سابق گوگل که موظف بوده رفتار مردم را شناسایی کرده و محصولات را طوری طراحی کند که بیشتر از قبل اعتیادآور باشد. تریستان یک روز به خودش میآید و میبیند که موجب شده همه افراد اطرافش از روابط اجتماعی و رو در رو جدا شده و درگیر موبایلشان بشوند. همین عامل جرقهای شد تا به فکر دگرگونی این دنیا بیفتد. از گوگل جدا میشود و مرکز فناوری انسانی را شکل میدهد. سایر افراد هم تاریخچه مشابهی داشتهاند و همه کسانی هستند که در سیلیکونولی بودند و ناگهان متوجه میشوند که فناوری ساخته خودشان بر خودشان تسلط پیدا کرده و معتاد آن شدهاند.
تفاوت عمده این مستند با سایر مستندهایی که میبینیم فرم آن است. کارگردان خودش را محدود به ضبط چند مصاحبه و بعد تدوین آنها نکرده است. موازی با مصاحبهها، داستان ساختگی یک خانواده را میبینیم که همه درگیر موبایل هستند به جز دختر بزرگ خانواده که مخالف فناوری و قهرمان داستان است. در دل این داستان، ما با پسر خانواده و تأثیر مخرب شبکه اجتماعی بر او هستیم. کارگردان پشتِ پرده شبکههای اجتماعی که برنامهنویسی شدهاند را به سه انسان تشبیه کرده که قصد دارند میزان درگیری، میزان بازگشت به برنامه و سود تبلیغات این کارکتر از شبکه اجتماعی را افزایش دهند. همچنین برای انتقال بهتر مفاهیم از انیمیشن و موشن گرافیک نیز استفاده کرده است.
فرم، موسیقی و استفاده افراطی از اقلیتها
موسیقی همیشه یکی از ابزارهای انتقال احساس در سینما و مستندها بوده است. منتقدان بسیاری معتقدند بهترین موسیقی آن است که شما متوجه آن نشوید اما حس را به شما منتقل کند. مهمترین مثال آن هم فیلمهای ترسناک است. در ترسناکترین قسمتها همیشه همراه با موسیقی است، اما احتمالاً شما کمتر متوجه آن شدهاید. در این مستند برای نشان دادن وخامت اوضاع و اینکه شبکههای اجتماعی در حال نابودکردن دنیای اطراف ماست، از موسیقیهای وحشتآور استفاده شده، اما آن قدر افراطی و بلند که گاهی مانع آن میشود که صحبتها را بشنوید. کارگردان در تلاش بوده تا چیزی که شاید ترسناک نبوده و بیخودی بزرگش کرده را با موسیقی ترسناک جلوه دهد.
نکته بعدی هم در استفاده بیش از حد از حالتها و فرمهای مختلف روایت است. شکل ساده مصاحبه که انجام میشود، انیمیشن داریم، برای نشان دادن رشد میزان خودکشی در آمریکا و رشد شبکههای اجتماعی از موشنگرافیک استفاده شده و همراه با یک داستان فانتزی از سه مردِ پشت صحنه در دلِ یک داستان شبه رئال. تنوع حالتهای مختلف روایت شاید برای مخاطب کمی گیجکننده باشد، به خصوص در نیم ساعت ابتدایی مستند. معضل اجتماعی به کلیشه این روزهای هالیوود یعنی اقلیتها هم پایبند بوده است. در مصاحبههای متعددی که در طول فیلم انجام گرفته، اقلیتهای مختلف سیاهپوست، لاتین، اروپای شرقی و چشم بادامیهای شرق آسیا را میبینیم، اما در نهایت همه تحت رهبری و مدیریت یک سفیدپوست بورِ آمریکایی فعالیت میکنند.
همیشه پای سیاست در میان است
ابتدای مستند بسیار جذاب شروع میشود. افراد مختلف روی صندلی مینشینند و از موقعیتهای بسیار بالایی که در شرکتهای فناوری داشتهاند و روزهای خوبی که میگذراندند صحبت میکنند. ناگهان همه چهره درهم میکشند و در مورد مشکلی که این روزها گریبانگیر همه اطرافیانش شده حرف میزنند. در ادامه هم تا حدودی این جذابیت باقی میماند تا نیم ساعت پایانی. در طول یک ساعت اول مستند ترس از شبکههای اجتماعی در دل ما شکل میگیرد تا به جایی میرسیم که نشانههای انتقام دموکراتها از شکست در انتخابات ۲۰۱۶ را میبینیم. پس از این انتخابات که ترامپ با استفاده از پستهای پی در پی فیسبوک و توییتر توانست در برابر رسانههای گسترده دموکراتها بایستد، این حزب تصمیم به محاکمه سران فیسبوک و توییتر گرفت و دلیل آن هم استفاده روسها از این ابزارها برای جهتدهی به افکار مردم است. در این نیم ساعت پایانی به شکل افراطی همه چیز به پای شبکههای اجتماعی نوشته میشود. تمام اعتراضات خیابانی آمریکا، رشد پوپولیستها در فضای سیاسی اروپا و آمریکای لاتین و هر چه که به ضرر آمریکا و به طور دقیقتر حزب دموکرات باشد، به پای شبکههای اجتماعی نوشته میشود و تمام مسائل دیگر از جمله مشکلات اقتصادی موجود در جهان را کاملاً نادیده میگیرد.
چه کنیم؟
شاید مفیدترین بخش مستند تیتراژ پایانی آن باشد. جایی که راهحلهایی برای رهایی از باتلاق شبکههای اجتماعی پیشنهاد میدهد. برنامههای اضافی را پاک کنید، نوتیفیکیشنهای غیرضروری را ببندید، به هیچ وجه ویدئوهایی که یوتیوب و سایر شبکههای اجتماعی پیشنهاد میدهند (recommended) را نبینید و خودتان بر اساس نیاز به سراغ دیدن ویدئوها بروید. همچنین در هر فضایی که هستید افراد مخالف خودتان، به ویژه در زمینههای سیاسی را دنبال کنید. با این راهحلها بهتر میشود از شبکههای اجتماعی استفاده کرد و از هوشمصنوعی و رشد فناوری نترسید.
نظر شما